امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

امیرعلی، زندگی مامان و بابا

پسر کوچولوی شش ماهه ی من

سلام عسل مامان. ببخشید که اینقدر دیر به دیر میام راستش این روزا حالم اصلا خوب نیست آخه می دونی داداشم(دایی محمدت) مریضه و الان نزدیک یک ماهه که تو بیمارستان بستریه. توروخدا هرکی این مطلب رو میخونه واسش دعا کنه. امیرعلی ٣٤٠٠گرمی مامان حالا دیگه ٨٣٠٠ گرم شده... امیرعلی ٤٨ سانتیمتری من حالا ٦٨ سانتیمتر شده... امیرعلی شش ماهه من الان دیگه می تونه به تنهایی بشینه البته هنوز نمی تونی خوب خودتو نگه داری و موقع نشستن یا میری سمت پاهات که بخوریشون و می افتی یا دنبال یه شیطنت دیگه... کلی حرف دارم از کارهایی که تازه یاد گرفتی ولی الان نمیتونم بنویسم فعلا چند تا عکس ازت میذارم تا بعد... امیرعلی شیطون در حال حمله به دوربین... امیر...
26 تير 1391

واااای از دست این امیرعلی

سلام عزیزدل مامان این روزا حسابی تنبل شدم و با اینکه کلی حرف دارم واسه گفتن حس نوشتنم نمیاد. ببخشید دیگه مامان تنبل داشتن این چیزا رو هم داره. بعد از کلی تاخیر پنج ماهگیت مبارک بزرگ مرد کوچک من چند روز پیش برای اولین بار تونستی با روروئک حرکت کنی، نمی دونی دوتایی چه ذوقی کرده بودیم. من واست دست می زدم و تشویقت می کردم، تو هم هی می خندیدی و زور می زدی تا حرکت کنی.ولی وقتی تو اینترنت درباره مضرات روروئک خوندم دیگه دلم نیومد ازش استفاده کنیم.شرمنده مامانی می دونم خیلی دوست داری روروئک سواری کنی ولی بخاطر خودت مجبورم ممنوعش کنم. خیلی آب دهان میریزی(گلاب به روی همگی) فکر کنم دیگه کم کم می خوای دندون دار بشی. یاد گرفتی می تونی دمر ...
29 خرداد 1391

دختر کوچولوی مامان

سلام عسلم کلی حرف دارم واسه گفتن ولی از اونجایی که الان ساعت ٢ نصفه شبه و چشمم به زور بازمونده فعلا فقط چندتا عکس ازت میذارم تا فردا بیام و برات بنویسم بی نهایت دوستت دارم گرچه گاهی اوقات از دستت حسابی دیوونه میشم ... موبایل بیچاره ام هم از دستت شاکیه آخه همیشه عصبانیتم رو سر اون بیچاره خالی می کنم و محکم پرتش می کنم !!!!! تو از این کارها یاد نگیریا... فدات بشم الهی   ...
28 خرداد 1391

امیرعلی شکموتر از همیشه

دستای کوچولوت، اسباب بازیهات و هرچیزی که به دستت برسه از دستت در امان نیست و میخوای بخوریش. وحالا یه خوراکی جدید پیدا کردی... داری همه ی سعیتو میکنی... و بالاخره موفق میشی... نوش جونت پسرم... اینم یه چند تا عکس جدید از خپلی مامان: امیرعلی کنجکاو... امیرعلی آش خور میشود...امیرعلی و دایی حمید آش خورش...  تازه از حموم اومدی... دیوونه وار عاشقتم پسرم... ...
13 خرداد 1391

فسقلی مامان

سلام فسقلی نازنین مامان _ بالاخره فهمیدم گریه هات بعد از خوردن غذای کمکی به خاطر حساسیتت به عسل بوده! فدای اون معده و روده ی حساست بشم. حالا چند روزیه که دوباره بهت حریره بادام میدم البته بدون عسل. هرچی باشه دیگه ٤ ماه و نیمه شدی. _ چند وقته خنده های صدادار میکنی. الهی فدات بشم که دلم ضعف میره موقع شنیدن صدای خنده هات. _ خیلی خیلی پسر خوبی شدی و دیگه از اون گریه ها خبری نیست. فقط موقع خوابت اگه یه جایی باشیم که گهواره نباشه اینقدر گریه میکنی تا بریم خونه خودمون یا خونه ماماحاجی. تو گهواره و باصدای لالایی خودم یا آهنگ زود زود خوابت میبره. _ بعضی وقتا که خیلی حوصله ات سر میره میزارمت توی روروئک و دور خونه می چرخونمت، پاهات به زور ...
2 خرداد 1391

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا امیرعلی رو آروم کنند!!!

ساعت 6 صبح از خواب بیدار میشی... پسر خوبی هستی!!! ساعت 8 الکی داری غر می زنی، پاهاتو می شورم(حسابی خوشت میاد و حال میکنی وقتی می شورمت اینقدر که گاهی با صدای آب آروم میشی)، آروم میشی ولی فقط نیم ساعت!!! داری گریه می کنی نمی تونم آرومت کنم، چادرمو سرم می کنم و میرم تو پارکینگ پیش بابایی که داره ماشین رو تمیز می کنه، با صدای بابایی آروم میشی و بعد از 20 دقیقه کم کم تو بغلم خواب میری!!! کمتر از دو ساعت میخوابی، از فرصت استفاده می کنم و به سرعت ناهار رو آماده می کنم. بابایی میره سرکار... بیدار میشی!!! گریه... گریه ... گریه...آروم نمیشی... منم گریه می کنم... امیرعلی گریه ... مامانی گریه... ساعت 3دیگه کلافه می شم باهم پیاده روی ...
23 ارديبهشت 1391

چهار ماهگیت مبارک

سلام پسر گلم -          چهار ماهگیت مبارک عزیزدلم. چهارماهت شده و اینقدر بزرگ شدی که میتونی با دو دستت اسباب بازیها و شیشه شیرتو بگیری و بذاری تو دهنت. -          5 شنبه رفتیم واکسنتو زدیم، خدارو شکر زیاد اذیت نشدی، نه زیاد گریه کردی و نه تب. -          چند روزه با بابایی، دوتایی میرین موتورسواری، کلی حال می کنین. منم تو خونه تنها میمونم. ده دقیقه هم نمیشه ولی واسه من ده ساعت طول میکشه از بس که دلم واستون تنگ میشه و شور می زنه. -          همیشه وقتی زیاد گر...
18 ارديبهشت 1391