فسقلی مامان
سلام فسقلی نازنین مامان
_ بالاخره فهمیدم گریه هات بعد از خوردن غذای کمکی به خاطر حساسیتت به عسل بوده! فدای اون معده و روده ی حساست بشم. حالا چند روزیه که دوباره بهت حریره بادام میدم البته بدون عسل. هرچی باشه دیگه ٤ ماه و نیمه شدی.
_ چند وقته خنده های صدادار میکنی. الهی فدات بشم که دلم ضعف میره موقع شنیدن صدای خنده هات.
_ خیلی خیلی پسر خوبی شدی و دیگه از اون گریه ها خبری نیست. فقط موقع خوابت اگه یه جایی باشیم که گهواره نباشه اینقدر گریه میکنی تا بریم خونه خودمون یا خونه ماماحاجی. تو گهواره و باصدای لالایی خودم یا آهنگ زود زود خوابت میبره.
_ بعضی وقتا که خیلی حوصله ات سر میره میزارمت توی روروئک و دور خونه می چرخونمت، پاهات به زور میرسه روی زمین ولی چون حالت ایستاده داری خوشت میاد و آرومی.
_ کلی زور میزنی و آب دهان میریزی تا بگی «بو بو»!
_ تماشای تلویزیون رو خیلی دوست داری.
_ بی نهایت دوست دارم مامانی اونقدر که نمی شه با نوشتن توصیفش کرد.