پسر شیطون مامان
سلام به شیطون ترین و بامزه ترین پسر دنیا
الان که دارم برات می نویسم
حسابی در حال شیطونی و لگد زدن هستی
نمی دونم شکم مامانی رو با توپ فوتبال اشتباه گرفتی یا با کیسه بوکس!!!
بابایی میگه پسرم داره بوکس کار میکنه تا آماده بشه واسه بدنسازی
آخه می دونی بابایی تصمیم داره وقتی 10 سالت شد با خودش ببردت باشگاه بدنسازی کار کنی و انشالله مثل باباجلال خوش هیکل و ورزشکار بشی.
این روزا زندگی خیلی قشنگ شده
بابایی مهربونتر از همیشه خیلی حواسش به من و شما هست تازه یه کار جدید هم پیدا کرده و الان دو روزه سرکار میره. انشالله که کارش خوب باشه و بابایی زیاد اذیت نشه.
شما هم که باشیطونیات حسابی مامان رو شاد وسرحال میکنی
هربار که تکون میخوری کلی باهات حرف می زنم، قربون صدقت میرم ،برات شعر میخونم، قرآن میخونم و نوازشت میکنم.
تازه الان یه هفته ای میشه که اینقدر قوی شدی که بعضی وقتا لگدات آخ مامانی رو درمیاره
یه وقت فکر نکنی من ناراحت میشما... اگه یه روز لگد محکم بهم نزنی ناراحت میشم
عشق میکنم وقتی تکون میخوری، تو شکمم ورزش میکنی، پیاده روی میکنی، قد میکشی...
وقتی هم که پسرآرومی میشی و یه گوشه لالا میکنی
حوصله ام سرمیره یا اینقدر اذیتت میکنم و به شکمم یواش ضربه میزنم تا شماهم شروع کنی به بازی با مامانی و یا فوری یه چیز شیرین میخورم تا پسر شکموی مامان به خاطر شکمش هم که شده یه تکونی به خودش بده
البته از عکس العملت فهمیدم که بیشتر از همه شیر و خرما رو دوست داری بعدشم پسته با کشمش رو! هرکدوم از اینا رو که بخورم زود شروع میکنی به خوردن
و البته با چند تا لگد جانانه از مامانی تشکر میکنی.
بعضی وقتا دوتایی با هم خلوت میکنیم شما هی لگد میزنی و منم لباسمو میزنم بالا و شکمم رو نوازش میکنم و گاهی با ضربه های آروم جوابت رو میدم و باهات حرف می زنم،گاهی دستمو میذارم رو شکمم تا دستم هم حرکات نازتو حس کنه، گاهی هم بی حرکت میشینم و شکمم رو که مثل موج دریا بالا و پایین میره و تکون میخوره رو نگاه میکنم...
نمیتونی تصور کنی چه حس خوبیه... میخوام بدونی که یه لحظه از لحظات با تو بودنم رو با دنیا عوض نمی کنم و هیچی درحال حاضر نمی تونه منو به اندازه تکون خوردنای پسرنازم شاد کنه...
من و بابایی بی صبرانه منتظر قشنگترین اتفاق زندگیمون یعنی تولد شما هستیم تا بتونیم در آغوشت بگیریم.
دیوونه وار دوست دارم پسر نازنینم