امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

امیرعلی، زندگی مامان و بابا

دومین سونوگرافی

امروز خیلی روز خوبی بود ، آخه امروز دوباره رفتم سونوگرافی و روی ماهتو دیدم، با دیدن نفسم توی صفحه مانیتور کلی سرحال شدم. آخیییییییییی قربونت برم الهی که از خوشحالی و ذوق نزدیک بود جلوی آقای دکترر گریه کنم. ماشالله هزار ماشالله حسابی بزرگ شدیا! دست و پاهای کوچولو و نازت جوانه زدن و کلی ناز و خوردنی شدی. خدا رو  شکر دکتر گفت سالم سالمی و رشدت هم خوبه. خدارو شکر. راستی یه چیز مهم دیگه اینکه امروز قشنگترین صدای دنیا رو شنیدم... صدایی قلبت نی نی نازم... وای نمی دونی چقدر نا ز و شیرین بود، اصلا همین الانم که دارم در موردش می نویسم اشک تو چشام جمع شده و دوست دارم از خوشحالی گریه کنم. الهی مامان فدای صدای دلنشین قلبت بشه همین جور به رشد ک...
12 تير 1390

تاریخ تولد

این روزا خدا رو شکر حالم خیلی بهتره، البته فقط حال جسمیم در مورد  روح و روانم چیزی نگم بهتره... راستی خشکل مامان دکتر تاریخ تولدت رو 08/11/1390 اعلام کرده، قول بده  موقع تولدت خودت و مامانی رو زیاد اذیت نکنی و زود به دنیا بیای، باشه؟ دوست دارم عسل مامان، و بی صبرانه منتظر در آغوش کشیدنتم.
1 تير 1390

حالم بده

حالم همچنان به شدت خرابه، نمی تونم چیزی بخورم. بعضی وقتا اینقدر حالت تهوع میاد سراغم که تنهایی می شینم تو خونه گریه می کنم، اصلاً نمی دونم چرا این روزا حساس تر از قبل شدم. بابایی همش دعوام می کنه که چرا چیزی نمی خورم میگه بچه ی من باید سالم و تپل مپل باشه. قربون نی نی نازم که از الان واسه خودش تو دل بابایی جا باز کرده.
20 خرداد 1390

اولین سونوگرافی

این روزا حالم خیلی بده، حالم تهوع دارم، چیزی نمی تونم بخورم، نمی تونم حتی واسه بابایی آشپزی کنم، به زور اونم به خاطر شما غذا می خورم که انشالله تند تند رشد کنی و سالم و سرحال به دنیا بیای. راستی خشکل مامان، امروز واسه اولین بار رفتم سونوگرافی و از سالم بودنت مطمئن شدم، خیلی دوست داشتم ببینمت ولی صفحه مانیتور به سمت من نبود و راستش روم نشد به دکتر بگم می خوام روی ماهتو ببینم. آقای دکتر یه عکس از شما بهم داد که البته هنوز واضح نیست و معلوم نیست شما کجای عکسی! از دکتر پرسیدم یکیه؟ گفت آره. خدایا شکرت ، یکی یه دونه ی مامان سالم و سرحاله و داره رشد می کنه. اینم از اولین عکسم نفسم(اینجا تو دل مامانی 6 هفته و 4 روزته): ...
17 خرداد 1390

آزمایش

سلام نفسم امروز با بابایی رفتیم جواب آزمایشم رو گرفتیم. یه + خشکل وسط صفحه!  البته من که از قبلشم مطمئن بودم فقط واسه اطمینان بابایی و بقیه رفتم. میدونی چیه مامانی؟ تو خیلی خوش قدمی. امروز روز تولد حضرت فاطمه (س) است، روز مادر. امسال خدا بهترین هدیه رو به من داد تا منم بتونم حس زیبای مادر بودن رو درک کنم. راستی عزیزدل مامان، امروز مشکل بابایی و من هم که قبلاً بهت گفته بودم حل شد. خدارو شکر. نمی دونی چقدر خوشحالم. واسه همینه که می گم خیلی قدمت مبارکه. بابایی میگه چون روز تولد حضرت فاطمه مشکلمون حل شده اگه دخمل بودی اسم نازتو می ذاریم «فاطمه» امیدوارم مثل حضرت فاطمه پاک، معصوم و خوب باشی. درضمن قراره اگه پسمل شدی ا...
3 خرداد 1390

حس خوب مادری

سلام عزیزدل مامان چند وقتی میشه که حس می کنم بالاخره خدا تورو به ما داده. حس قشنگیه. من و بابایی ٦ماهه منتظر اومدنت هستیم  و حالا که تازه از سفر کربلا برگشتیم یه حسی بهم میگه که من دارم مامان یه جوجوی خشکل میشم... آخر شب بود و تو خونه تنها بودم که دیگه طاقت نیاوردم و رفتم از بی بی چک استفاده کردم.این چند لحظه واسه من ساعتها طول کشید تا بالاخره یه خط قرمز پررنگ و یه خط کمرنگ صورتی رنگ روی بی  بی چک ظاهر شد... اون لحظه اینقدر خوشحال شدم که نمیتونم بیانش کنم. فقط هزار بار خدارو شکر کردم. فورا واسه بابایی اسمس فرستم و نوشتم:     « ٣=١+١ یعنی آقا تشتل + خانم تشتل= نی نی ناز» بابایی...
29 ارديبهشت 1390