برف بازی

سلام.

خدایا شکرت که زمستون امسال نعمتت رو بر ما تمام کردی و حسابی برامون برف و بارون فرستادی. یعنی دیروز عقده ی چند سالمون رو خالی کردیم. برف بازی کردیم و آدم برفی درست کردیم.

امیرعلی خان هم برخلاف سری قبل که هیچ علاقه ای به برف نشون نمی داد این سری حسااااابی ذوق زده شده بود و همش به دایی حمید و دایی وحیدش می گف دایی بئیم بف (بریم برف)!

متاسفانه چون یه کم سرماخورده بودی جرأت نکردم ببرمت برف بازی کنی. ولی بعد از اینکه با دایی حمید و حسین(پسر دایی رضا) آدم برفی درست کردیم چندتا عکس با برف ازت گرفتیم که بعد از چندیییین سال که دوباره برف اومد بهت نشون بدیم که بدونی قبلا هم برف دیده بودی!!!!!

خوب بریم سراغ عکس:

متاسفانه چون باباجلال سرکار بودن هیچ عکسی با ایشون نداریم!!!

عکسا همه از حیاط خونه ماماحاجی هست.

کلاه و شال گردن هنر دست مامان هنرمند امیرعلیه.

اینجا کفش ورزشی مامانی رو پوشیدی آخه به جز کفش طبی کفش دیگه ای همراهم نبود.

فدای ذوق کردنت... 

امیرعلی و دایی حمید در کنار آدم برفی هنر دست مامانی و دایی حمید و حسین

امیرعلی و دایی وحید(عاشق دایی وحید هستی یعنی گاهی حسودیم میشه!!!)

ادامه مطلب هم چندتا عکس خشکله...

امیرعلی با لباسی که ماماحاجی به تازگی زحمت بافتشو کشیدن

عاشق حلوا ارده هستی. رفتی در یخچال ماماحاجی رو باز کردی و حلوا رو برداشتی و با قاشق خالی خالی می خوری...

امیرعلی در حال ناز کردن...

امیرعلی در حال انار خوردن...

امیرعلی و زهرا خانم دختر دایی حامد یا به قول خودت نی نی زهرا حامد...

امیرعلی با کت و شلوار جینی که خاله جون زحمت دوختشو کشیدن و واسه تولد 2سالگیت بهت هدیه دادن با کلاه و شال گردن نرگس(دختر خاله ات) در کنار خان دایی جون مامانی

اینم یه درخت خیلی ناز که قندیل بسته...