اولین ماهگرد امیرعلی خان
یک ماهگیت مبارک نفس مامان
می بینی مامانی؟ روزها مثل برق و باد داره می گذره، انگار همین دیروز بود که فهمیدم یه فرشته ی کوچولو داره تو وجودم رشد می کنه،
8ماه و نیم بارداری و زایمان(که خیلی ازش می ترسیدم) خیلی خیلی زودتر از اونی که فکرشو می کردم گذشت
و حالا امیرعلی من یک ماهه شده، لحظات با تو بودن اینقدر شیرینه که به چشم برهم زدنی می گذره...
یادته وقتی تو شکم مامانی بودی چقدر باهات حرف می زدم؟ همیشه دوست داشتم بدونم بعد از تولدت صدای منو میشناسی یا نه؟
آره قربونت برم، تو از همون روزای اول صدای مامانتو خوب می شناسی... با صدای من آروم می شی ... وقتی گریه می کنی تا صدات می کنم آروم میشی خوتو لوس می کنی و آروم ناله می کنی...
هنوزم مثل دوران بارداری برات شعر و قرآن میخونم و باهات حرف می زنم.
امیرعلی کوچولوی من... نفسم به نفست بنده.
اینم از امیرعلی خان یک ماهه ی من: