عکس جدید از پسر گلم
سلام امیرعلی خان مامان
قربونت برم الهی که تمام وقتمو پر کردی و اجازه نمی دی حتی به کارهای واجبم برسم چه برسه به وبلاگ نویسی!
بگذار یه اعترافی بکنم... بچه داری واقعا سخته!!!
نه اینکه فکر کنی ناراحتم از داشتنت!!! نه مامانی... خدا نکنه... فقط هنوز خوب یاد نگرفتم...
به خصوص این چند روز اخیر که هردومون حسابی زجر کشیدیم و پابه پای هم گریه کردیم... آخه پنجشنبه 6 دی رفتیم پیش خانم دکتر منشی زاده ختنه ات کردیم... زجرآورترین لحظه ی زندگی هردومون، هردو با هم گریه کردیم... خدارو شکر الان تقریبا دیگه خوب شده ولی موقع تعویض پوشاکت خیلی اذیت میشی. این چند روز اگه ماماحاجی بودن که پوشاکت عوض کردن ورگرنه هردو با هم گریه کردیم تا بتونم عوضت کنم.
خدارو شکر که بالاخره خوب شد. می دونم که خیلی اذیت شدی. خیلی گریه کردی، ناله کردی، اینقدر که صدای نازت میگرفت... خدایا شکرت که گل پسرم خوب شد.
کلی حرف دارم که برات بنویسم ولی فعلا وقت ندارم باید تا از خواب ناز بیدار نشدی نماز بخونم و خونه رو مرتب کنم.
وقتی خوابی کلی دلم برات تنگ میشه به خصوص واسه اون چشمای خشکلت وقتی که بهم خیره میشی
فدات بشم که اینقدر خوردنی و ملوسی... این عکست الان پشت زمینه تلفن همراهمه.
این عکس رو یه ساعت پیش ازت گرفتم. ماماحاجی داشتن باهات حرف می زدن و تو هم بهشون خیره شده بودی.