امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

امیرعلی، زندگی مامان و بابا

عکس ها ی جدید امیرعلی خان بامزه ی مامان

1390/11/29 13:14
نویسنده : مامان امیرعلی
467 بازدید
اشتراک گذاری

سلام امیرعلی خان مامان

امیرعلی من امروز یک ماه و نیمه شد.

امیرعلی یک ماه و نیمه ی من،

از این پهلو به اون پهلو میشه،

وقتی باهاش حرف می زنی بهت خیره می شه و با غنچه کردن و تکون دادن لبای خشکلش جوابتو می ده،

گاهی که مامانی باهاش حرف می زنه لبخند می زنه،

دستاشو مشت می کنه و به زور می کنه تو دهنش و با سر و صدا می مکه،

وقتی روی شکم می خوابونمش می تونه چند لحظه سرشو بالا بگیره.....

توی این عکس روی شکمم خوابیده، سرشو بالا گرفته

امیرعلی

بعد چند ثانیه که خسته شد سرشو گذاشت رو دستش و شروع به خوردن دستش کرد

امیرعلی

اینجا داشتم واسش شعر حسنی نگو بلا بگو رو می خوندم که خیره شده به من و داره بهم گوش میده

امیرعلی

اینم از امیرعلی خان و باباجلال گلش

امیرعلی و باباجلال

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

الیسا (مامان محمدصادق)
29 بهمن 90 13:25
عزیزم من از رو وبلاگ های تازه آپدیت شده به وبلاگ گل پسرتون سر زدم ... اول: قدمش مبارک دوم : یه دنیا آرزوهای خوب برای خانواده گلتون همیشه شاد باشید ... من یه پسر ده ماهه دارم اگه سوالی بود در خدمتم .... روی ماه امیرعلی رو ببوس....
الیسا (مامان محمدصادق)
29 بهمن 90 13:26
بازم میام دیدنتون!!!!!!!!!!
فرنگیس
29 بهمن 90 18:02
سلام خاله جون ،سلام وحیده جون،سلام آقا جلال تبریک میگم ورود شازده پسرتونو ، چقدر این پسرت نازه آجی،زودتر بهش خوندن یاد بدید بذار ببینه چقدر خاله اش خوش خطه،امیر علی آقالطفا پسر خوبی باش مامانو اذیت نکن ،شبا بخواب،خودت برو دستشویی،خلاصه خودت گلیمتو از آب بیرون بکش و خودت کاراتو بکن،آخه مامانت کارمند استخدامیه گمرکه هزار تا کار داره بیچارهبزار بزرگ شی میفهمی چقدر کار کردن سخته من الان سرکارم خاله تو بزرگ شدی به بچه هام بگو مامانتون یه مرد بود تا بوق سگ شرکت میموند،خاله جون زودی بزرگ بشو که مامانت بدقولت بتونه بیاد سمنان پیش من،میبینی چقدر بدقوله،همینطوری میخواد برات دوچرخه بخره؟؟؟؟؟؟؟هر وقت دیدی اذیتت میکنه بهونه بیار بگو منو ببرید سمنان پیش خاله فرنگیس،اگه گوش نداد وسط خونه جیش کن دور و ور خونه پی پی کن،هی نصفه شب پاشو بگو تشنمه ،همین که تو خوابیدی و مامان میخواست بره کمرگ مثل بچه انوها گریه کن بگو منم میام در این حالت ممکنه بگه ریسم گفته تعطیله و نمیره سرکار ،تو باید عاقل باشی خاله و گولشو نخوری میخواد بخوابوندت ،چشاتو اندازه پرتقال تامسون باز کن و تا تکون خورد بگو کجا ننه؟ننه کجا؟گفتم کجا ننه؟ننههههههههههه؟خلاصه خاله حواست جمع باشه یا به قول آنوشای ما خواست ختما جمع باشه؟اگه اینا رو اجرا کنی سری بعد بهت فحش یاد میدم خلاصه مامانت دست تنهاست من تو تربیت تو بهش کمک میکنم ، کاری نداری فدات ،من برم وحیده جون شیر بادنجون یادت نره،واسه هوشش خوبه،خداحافظ به آقا جلال سلام برسون
خاله نرگس
30 بهمن 90 0:29
قربونت بره خاله چه عکسای بامزه ای
فرنگیس
30 بهمن 90 8:14
آجی سلام اون عکس امیر علی که دمر شده منو یاد تو میندازه وقتی داشتی درس میخوندی و عکسی که خیره شده هم بعد از خوندن برنامه نویسی این شکلی میشدی:از این داستان نتیجه میگیریم تا الان به تو رفته محکم ببوسش از طرف من O
نفس
1 اسفند 90 10:40
وای که چقده نازهههههههههههههههههههههه حالا شبیه کی شده معلومه؟ من که نمی فهمم راستی بیا و یه اسم دخترونه خوشکل نام ببر